Thursday, December 24, 2009

hichi...

araدانشجو ها برای ابراز خشم خود از ورود ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا
تظاهرات کردند٬(اینارو الان تو روزنامه خوندم.جام جم.)دانشجویان دانشکده حقوق و
علوم سیاسی و دندانپزشکی و فنی در دانشکده های خود تظاهرات پرشوری علیه رژیم کودتا
بر پا کردند...(تظاهرات...تا حالا بلند خــــــــــــــــــدا رو صدا زدی؟رو پشت
بوم...)روز شد یه لکه ننگ رو دامن رژیم طاغوت.



نفسم بالا نمیاد.میگن دانشجو...از لفظش بغضم میگیره.آدمای نفهم خوشبخت ترین آدمای روی
کره زمینن.بدبخت ترین آدما اونایی هستند که می فهمن و مجبورن خودشونو به نفهمی
بزنن...(شنیدی ستاره و سعید و ... رو تعلیق کردن...)اینا الانم افتخار
دانشکده اند.اونایی که مردن چی شدن؟اسطوره...اسطوره های
۱۶ آذر ۳۳....اسطوره های ...می فهمی چی می خوام بگم؟؟



پیروز که فوت کرد فهمیدیم کنار محسن...روح...الامین خاکش کردند.چند وقته این بچه ش.هید
شده؟می دونی هنوز که هنوزه سنگ قبر نداره
...



می فهمی چی می گم لعنتی؟؟وقتی می گی دانشجو انگار فحشم می دی.وقتی تبریک می گی انگار
پاتو گذاشتی رو گلوم فشار میدی...لعنتی من دانشجو نیستم.من یه احمقم که می تونی با
یه گل رز و تبریک و یه ذره کیک و شیر خرم کنی...می تونی به بوت های عسلیم دم در
گیر بدی.چپ چپ نگام کنی تا کل تنم بلرزه...تا بفهمم داری با نگاه بیمارت میخوری
منو...فرش قرمزی که پهن کردی امروز برام رو نمی خوام.پارچه های سفید و قرمز تو
راهرو رو بردار منو باهاش همین وسط دار بزن...این طوری آروم ترم...خوشبخت ترم
...



امروزم کلاسای دانشگاه تهران تشکیل نشد.۱۷آذر۸۸...شعار می دادن:"بس.یجی
درو.غگو/کارت دانشجویی ات کو؟؟
"



هی!تو
راست می گی!من خرم
!!

"

نویسنده : ای...



امروز که داشتم میرفتم فنی پایین، توی بولوار کشاورز (همونجایی که چند ماه پیش
یکی وسط روز روشن روی مردم اسلحه کشید...) دیدم چند تا اتوبوس وایسادن و
همینجوری آدمیه که دارن پیاده میشن ازشون، یه کم که به قیافشون دقت میکردی
معلوم بود که از در و دهات آوردنشون و شاید سیکل هم به زور داشته باشن! گر
و گر دارن پیاده میشن و از وصال میرن پایین با خودم گفتم خدایا اینا کجا
میرن دیگه؟! (نا خداگاه یاد 28 مرداد 32 افتادم، یهد شعبان بی مخ و دار و
دستش که ریختن تو خیابونا...) بعد که اومدم سمت دانشگاه دیدم بله! همه این
آقایون و یه سری فاطی کماندو به سمت دانشگاه رهسپارند! جلو دانشگاه هم
گارد ویژه، نمیدونم چرا وقتی از وسط این رد میشم دلم میریزه، قلبم تند
میزنه،یخ میکنم... آقایون عمله ببخشید دانشجو!!! وقتی از جلو گاردیا رد
میشن باهاشون سلام علیک میکنن! دم در دانشگاه از همه سفت و سخت کارت
دانشجویی میخوان اما این آقایون و خانومهای دانشجو با کمال خوشامد گوویی
داخل میشن! میرم تو، خدای من اینجا دانشگاست؟؟؟ مو به تنم سیخ میشه، دوست
دارم به تمام این مملکت فحش بکشم، درس بخون بدبختی بکش آخرش که چی؟؟ اینه
مملکتت؟ دوست دارم زار بزنم...دوست دارم حتی 1 دقیقه دیگه هم توی این
مملکت نباشم... میرم سمت فنی، دم مسجد به این دانشجوها پرچم و تجهیزات
میدن... جلو فنی جمع شدن و با مشتهای گره کرده سمت فنی و دانشجوها که
بیشترشون داخل دانشکده بودن شعار میدن...دقت میکنم تا بفهمم چی میگن، مرگ
بر منافق، مزدور، خاءن... بچه ها هم از داخل دانشکده جوابشون رو میدادن،
همه صداها قاطی شده بودن، همه شعارها قاطی شده بودم، مثل افکار من...
تحملش برام سخت بودم، اومدم به سمت بیرون، اما هنوز گله گله برادران
دانشجو!!! در حال ورود بودن....

پ.ن: به وضوح خاری و زبونی همه حک.ومت های دیک.تاتوری رو امروز حس کردم...


No comments: